شاید فکر کنید که آنا وینتور از ووگ رفته است؛ اما این درحالیست که نقش او پررنگتر از گذشته خواهدشد. در مستند the September Issue، او درباره کنارهگیری پدرش از سمت سردبیری باوجود علاقه زیاد میگوید. آنا وینتور نیز تصمیم دارد، هر زمان که مانند پدرش بسیار عصبانی شود، از کار کنارهگیری کند. بااینحال نمیتوان این فرضیه را کاملا تأیید کرد. اما همانطور که خودش اشاره کرده، قصد دارد از ایدههای سردبیری جوان، بهره ببرد. همچنین با فراغت بیشتری بر مجلات ووگ و “کنده نست” ، در سراسر دنیا نظارت داشتهباشد.
از طرف دیگر، دوست قدیمی و همکار او، مارک گویدوچی نیز در هفتههای گذشته بهعنوان سردبیر جهانی مجله Vanity Fair، منصوب گشت. بهنظر میرسد که آنا وینتور با ذکاوت همیشگی خود، قصد دارد تا امپراطوری خود را گسترش دهد. در این مقاله از دریچهای متفاوت به زندگی حرفهای و آثار او پرداختهایم.

آنا وینتور و زندگی حرفهای او
آنا وینتور در سال ۱۹۴۹ در لندن بهدنیا آمد. پدر او سردبیر مجله “ایونینگ استاندارد” بود و بسیار بهکارش علاقه داشت. او در کودکی تحت تأثیر پدرش قرار گرفت. برادر او نیز در بخش علوم سیاسی روزنامه گاردین مشغول است. خودش اینطور عنوان میکند که برادر و خواهرانش به حرفه او بسیار علاقهمند هستند. اما دختران او از کار در دنیای مد دوری خواهندکرد.
او ابتدا کار خود را بهعنوان دستیارِ ویراستار در مجله هارپرز کویین شروع کرد. پس از آن به مجله هارپر بازار نیویوک رفت. باوجود تمایل به زندگی در شهر مادری، او آینده فشن تجاری را در آمریکا میدید. غریزه فوقالعاده آنا در پیشبینی ترندها و مطالب جذاب برای خوانندگان، راه صعود او به ووگ را باز کرد.

نوآوریهای آنا وینتور در دنیای مد
او در سال ۱۹۸۸، بالاخره توانست سردبیر مجله ووگ شود. در نوامبر همان سال، اولین مجله ووگ با جلدی از عکس “مایکلا برکو” انتشار یافت. اما نوآوری این تصویر، ترکیب خلاقانه پولیور کار شده از برند “لاکروا” و شلوار جینی ساده بود. این عکس بهقدری متفاوت و تأثیرگذار بود که بهشدت سر و صدا کرد.
آنا وینتور تصاویر خشک و بیروح را از جلد مجلهها حذف کرد. به عکاسی در فضای باز تمایل نشان داد. در کنار آن از سلبریتیها، مدلهای جوان و سیاستمداران بهنام بهره برد. او با ابتکار و بهکارگیری فرهنگ سلبریتیمحور، توانست سلیقه آمریکایی را مانند اروپا مد روز و شیک نگهدارد.
وینتور به فشن نگاهی چند رسانهای دارد. او تلاش میکند این نگاه را در تمام رسانههای فشن گسترش دهد. با توجه به علاقه او به تنیس، هر ساله رویداد ویمبلدون را پوشش خبری میدهد. در حقیقت هر مکانی که امکان دیدی زیباشناسانه دارد، توجه او را به خود جلب میکند. فرقی نمیکند که تئاتر باشد یا تنیس. اما آنا وینتور بیش از هر چیز دیگر به علایق شخصی خود در مد بها میدهد. همین مسئله باعث شده که بسیاری به او انتقاد کنند.

متگالا یا همان مراسم اسکار مد
هر سال مراسم مت گالا با تم مشخصی برگزار خواهدشد. پیش از ورود آنا وینتور، فرهنگ سلبریتیمحور در مت گالا حاکم نبود. بههمینخاطر شهرت و اعتباری جهانی نداشت. آنا بهخوبی فهمیده بود که ابتذال، بخشی جداییناپذیر از فرهنگ پست مدرن خواهدبود. او تمام سعی خود را میکرد تا بتواند بهاین وسیله، پول و شهرت بهدست آورد. بااینحال مدیریت او همواره مورد نقد قرار گرفتهاست. مراسم مت گالا با آن همه زرقوبرق نمیتواند مراسم خیریه بهحساب آید.
گاهی قوانین مراسم مت گالا بر ضد فشن قرن بیستویک عمل خواهدکرد. چراکه در این عصر، فشن دموکراتیزه شدهاست. برخی نیز عقیده دارند که هدف میتواند وسیله را توجیه کند. بااینحال تم موردنظر مراسم متگالا همواره سعی داشته تا با جریانهای فرهنگی روز جلو برود. در کنار تمام این تحلیلها بر مراسم مت گالا، نباید نقش آن را در صنعت فشن فراموش کرد.

نگاهی ویژه به طراحان خلاق و جوان
طراحان جوانی چون الکساندر مککوئین، جان گالیانو و مارک جیکوبز، شهرت خود را مدیون زنانی مانند آنا وینتور و گریس کادینگتون هستند. او در شکار طراحان خلاق و باهوش، زنی چیرهدست بود. آنا وینتور با نفوذ و ارتباطاتی که داشت، تهدیدهای پیشرو را به فرصت تبدیل میکرد. از طرفی بهخوبی به فرهنگ عامه آمریکایی و تغییرات هنر مدرن آگاه بود.
دید باز و عملگرایی او به طراحانی چون جان گالیانو جسارت میبخشید. تا آنجا که طراحان، باهویتی مستقل، ایدههایشان را بهتصویر میکشیدند. با آنکه علاقهای به سبک گرانج در طراحیهای مارک جیکوبز نداشت اما بخاطر فرهنگ عامه مردم به آن بها داد. او به لوکس و خاص بودن طرحها بیش از هر چیز دیگری علاقه نشان میداد. این لوکس بودن در استایل خود او نیز مورد توجه است.

آنا وینتور ، پلی میان استایلیستها و سلبریتیها
تا قبل از حکومت آنا وینتور در ووگ، استایلیست، نقشی کم اهمیت در کنار عکاس داشت. گریس کادینگتون از دوستان آنا بود و پس از پیوستن به مجله ووگ آمریکا، تصور همگان را نسبت به استایلیست تغییر داد. آنا وینتور نیز با وجود اختلاف نظر، او را بهترین کارگردان خلاق میداند.
آنا وینتور برای استایلیستها، سرمایه جذب کرده و فرهنگ سلبریتیها را از این راه ارتقا میداد. او به اهمیت زیباشناسی بصری پی برده بود. بهخوبی میدانست که دنیای مد به هماهنگی طرح و رنگ نیاز دارد. اینگونه میتوان فرهنگ زیبایی را از طریق سلبریتیها به مردم آموزش داد. در عین حال از استریت استایل و هویت فردی جامعه نیز غافل نبود. آنا وینتور آنقدر مبتکر و جسور بود که میتوانست در لحظه بهترین استایل و پرفروشترین داستان را انتخاب کند.
این نگاه مرکزگرایانه به سلبریتیها، منتقدان بسیاری نیز داشت. مردم نمیخواستند که هنر تنها در دستان افرادی باشد که سواد هنری ندارند. آکادمیسینها و استادان فشن، از بابت ترندهایی که تنها بواسطه سلبریتیها رایج بود، اظهار ناامیدی میکردند. چراکه فرهنگ نه بواسطه افراد باسواد بلکه در فرش قرمزهای مد ترویج داده میشد. از طرف دیگر، گفتمان فشن معاصر به مصرفگرایی دامن میزد.

تأثیرات رسانه ووگ بر سیاست و فرهنگ
افراد همواره گمان میکنند که فشن از دل فرهنگ و سیاست، هویت میگیرد. اما در واقع تأثیرات متقابلی میان رسانههای فشن و فرهنگ مردم وجود دارد. رسانههای فشن مانند مجله و مطبوعات، نقش پررنگی در این زمینه دارند. مردم از مدلها و سبکها الهام میگیرند. ویراستاران مجله نیز به سلیقه و نگاه افراد توجه میکنند. برای مثال در مستند the September Issue، ویراستار مجله از اهمیت رسیدگی به چشمها میگوید. او معتقد است که زنان در هر سنی بهدنبال آن هستند که از چشمهای خود مراقبت کنند.
آنا وینتور علاوه بر فرهنگ عامه، به سیاستمداران وقت نیز علاقه نشان دادهاست. او به زنانی چون هیلاری کلینتون به مثابه سلبریتیهای مشهور و فرهیخته نگاه میکند. زنانی مانند میشل اوباما هستند که مردم به آنها حس خوبی دارند. اما درعین حال کنجکاو هستند که بدانند چه میپوشند و به چه فکر میکنند. او فراتر از مجله میرود و عکس این سیاستمداران آمریکایی را روی جلد مجله چاپ میکند.

دوستان و دشمنان آنا وینتور
در این سالها او در کنار دوستان خوبی چون گریس کادینگتون، دشمنان سرسختی نیز داشتهاست. بسیاری از دوستان آنا وینتور ، اکنون به او انتقاد میکنند. درحقیقت بزرگترین بحث منتقدان او، دیکتاتوری وی در کار است. همین مسئله باعث شده تا صدای دیگر اعضای رسانه بهگوش نرسد. سرسختی و سماجت او نیز گاه دوستانش را رنجور کردهاست. آندره تالی در پیشبرد اهدافش بسیار مؤثر بوده اما جایگاه مشخصی ندارد.
گریس کادینگتون نیز بهواسطه خلاقیت بیحدوحصرش، شناخته شدهاست. اما خود گریس نیز بارها از روحیه مغرورانه آنا وینتور در کار به سطوح آمده. بااینحال اما مجله ووگ با مدیریت و تدبير این زن مرموز و باهوش به اینجا رسیدهاست.
در فیلم “شیطان پرادا میپوشد” شخصیت آنا وینتور بر اساس نوشتههای دستیار او به تصویر درآمدهاست. این فیلم شخصیت دیگری از او را به مخاطب نشان میدهد. البته که خود وینتور با این کاراکتر هیچ تشابه خاصی نمیبیند. اما برای تغییر نظرات نیز اقدامی نمیکند. امسال نیز نسخه دوم این فیلم ساخته میشود. باید دید که نگاه کارگردان در این فیلم به شخصیت آنا وینتور چگونه بودهاست.

امضا آنا وینتور در استایل شخصی
در سالهای گذشته، آنا وینتور همواره با یک استایل مشخص بر اساس هویت و فیزیک بدنی خود، ظاهر شدهاست. در سالهای اوایل کار او را با دامنهای کلوش و رنگهای جذاب مشاهده میکردیم. اما آیتم محبوب او، پیراهنهای پترندار بلند هست که همیشه با صندل جلوباز نوود میپوشد. در فصل سرد نیز، چکمههای چرم بلند ساده یا پترندار استفاده میکند. کتودامنهای شنل و بارانیهای بلند روی پیراهن، امضای او در استایل بهحساب میآیند.

آنا وینتور همچنان بر مجله ووگ نظارت خواهدداشت و بهطور مشخص بخش تئاتر و تنیس مجله را ویراستاری خواهدکرد. درحقیقت فرد انتخاب شده، قرار نیست که جای او را بگیرد. او بهعنوان رئیس محتوای ویراستاری ووگ آمریکا استخدام خواهدشد.
نظر شما در این مورد چیست؟ آیا آنا وینتور از سمتی که او را بهعنوان زنی پیشرو و خلاق در صنعت مد بههمگان معرفی کرد، دست خواهدکشید؟ آیا ایدههای نوآورانه او تمام شده و میخواهد از ذهنی جوان و پویا بهره ببرد؟ نظرات خود را با ما درمیان بگذارید.